۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

اولیای دم محترم در اعدام شهلا جاهد با جمهوری اسلامی همکاری نکنید

نمیدانم چه قدر این نوشته میتواند در نجات جان یک آدم تاکید می‌کنم نجات جان یک آدم میتواند موثر باشد اما فکر می‌کنم کمتر کاری که میتوانم بکنم همین مرخصی یک ساعته از کار و نوشتن این چند کلمه است.بنده کرد هستم و هزاران کیلومتر از شما و شهلا خانم دور و جز حس هموطنی و انسان بودن هیچ ارتباطی با این قضیه ندارم.اما تنها یک سوال از شما اولیای دم دارم.چرا دولت میخواهد جان هموطن را به دست هموطن بگیرد آیا منظور نهادینه کردن خشونت نیست؟چند سال پیش هنگامی که در ایران بودم فیلمی راه از تلوزیون دیدم که هنوز بعد از ۲۰ سال آنرا از یاد نبرده ام.میخواستن کسی‌ را اعدام کنند و تنها خواسته واو از وکیلش این بود که به هنگام بردن او به چوبه دار, در سالن را که به حیا ط بزرگ و بسته زندان باز میشد را برایش باز کند.هر چه وکیل تلاش میکرد تا بفهمد فرار به حیا طی‌ بسته و پر از نگهبان چه فایده ائی برای او دارد به جایی نمیرسید و در اخر هم اینکار راه برایش انجام داد.تنها درد اعدامی این بود که بطور برنامه ریزی شده او را اعدام نکنند . هنگامی که در محوطه زندان فرار میکرد از هر طرف به او شلیک میشد و واو با تمام قدرت فرار میکرد انگار دارد از قفس آزاد میشود.آنروز به خاطر آن فیلم گریه کردم بعد‌ها هم به خاطر کمانگر عزیز مان گریه کردم ولی‌
عزیزان طناب دار در دست شماست اکنون.آیا بس نیست شنیدن صدای التماس یک اعدامی. چه قاتل باشد و چه قربانی یک جرم .او در اندرون خویش بارها اعدام شده، پشیمان شده و در هم شکسته است.بیایید شما هم کسی باشید که جان میدهد دوباره نه‌ اینکه جان بستانید.این بساط اعدام و خونخواهی باید یک روز در این ملک ویرانه بر افکنده شود چرا شما آغاز گر‌ این حرکت و این انقلاب انسانی نباشید.من جان بستانم و تو جان بستانی چرا از جمهوری کریه اسلامی گله کنیم که فرزاد و شیرین و ندایمان را از ما میستاند.به امید آنکه شما با بخشش تان بهار راه به ما ایرانیان و تمام انسانیت هدیه دهید.