۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

اشکهای "آقای مایلی کهن"

مایلی کهن سخن از کثیف بودن و بی فرهنگ بودن فوتبال دارد او یادش می رود که از اولین کسانی بود که در این فوتبال بساط بی فرهنگی را حداقل پس از انقلاب راه انداخت او به یاد نمی آورد که کسی بود که از فنس ها ی ورزشگاه امجدیه بالا رفت و با تماشاگری ...دهان به دهان شد و حالا سخن از وقاحت سکوها می کند و یادش رفته حرمت امامزاده را باید خود متولی می داشت اما وقتی که بازیکن با تماشاچی روی فنس گرد گیری کند خوب تکلیف فرهنگ مشخص است . حاجی مایلی احتمالا بازی تیم ملی فوتبال ایران با کویت در دور مقدماتی بازیهای آسیائی 1982 دهلی نو را خوب به یاد دارد که پس از باخت تیم ایران به کویت او برای آنکه اعتراضش را به داور هندی مسابقه اعلام کند چگونه سیلی جانانه ای را به گوش داور بینوا نواخت و خود از سوی تماشاچیان هندی هو شد .آیا مایلی کهن واقعا دلش برای فرهنگ فوتبالی می سوزد که روزگاری او بعنوان کمک مربی تیم ملی درآن مشغول کار بود و خبرنگار کتک می زد ؟ مایلی کهن این روزها گریه می کند نوعی تئوری جدیدی را مطرح می کند شایعات می گوید که او از تیم سایپا جدا خواهد شد و حالا او در آخر فصل مشغول گریه است تا به نوعی کناره گیری خود را ربطی به تئوری اصلاحات بدهد و بگوید از این فوتبال جدایش کردند چون خواهان اصلاحات فرهنگی بود.
بنده به هیچ وجه فحاشی در داخل استادیومهارا( بر علیه هر کسی که می خواهد باشد) تایید نمی کنم ، اما فردی که خود سرمنشاء بسیاری از بد اخلاقی ها در محیط های ورزشی بوده( نظیر در گیری با علی مانگا لیدر معروف پرسپولیس در داخل امجدیه که نهایتا منج...ر به بالا رفتن از فنسهای کنار زمین شد ) نباید خودرا طوری در انظار عموم جلوه بدهد که مثلا خیلی پاک و منزه است و یا اینکه در طول عمر خود به مورچه کمتر از گل نگفته! هنوز از حافظه تاریخی ما پاک نشده وقایعی که پس از روی کار آمدن این شخص آن هم به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ما اتفاق افتاد ،ازدرگیری های آنچنانی با جواد زرینچه ، بهزاد غلامپور ، خداداد عزیزی و حتی علی دایی آ ن هم به بهانه رعایت اخلاق و اداب و ......تا درگیری فحاشی با خبرنگاران پس از عزل شدن از منصب سرمربی گری ... کسی که یک همچین سابقه ی مشعشعانه ای را با خود یدک می کشد و تا کنون هم سعی نکرده با اصلاح خود و تغییر در روش و منش خود ، خط بطلان بر آن ها بکشد، دیگر نباید جانماز آب بکشد و خودرا پسر پیغمبر جا بزند و مظلوم نمائی کند... سی و اندی سال پیش تماشاچیان پرسپولیس در امجدیه ، ناموس و زن و بچه علی جباری بازیکن و کاپیتان تیم تاج (استقلال) را به جلوی چشمانش آوردند و هرچه توانستند بر زبان آورند را نثار این بنده خدا کردند. علی جباری چه کرد؟ از فنسها بالا رفت؟ به تماشاچیان پرسپولیس فحاشی کرد؟ خبرنگاران را به زیر مشت و لگد گرفت؟ خیر . تا پایان 90 دقیقه فوتبالش را بازی کرد و پس از مسابقه هم رفت تو رختکن ، در گوشه ای که از انظار به دور باشد ، زانو غم به بغل گرفت و در خلوت خود زار زد و گریست... مگر علی جباری مرد نبود؟ مگر بی غیرت بود؟ مگر نمی توانست از فنسها بالا برود و با تماشاچیان پرسپول
دست به یقه شده و فحاشی کند؟ چرا نکرد؟ چرا به خلوت رفت ؟ چرا در خلوت و دور از چشم هم تیمی ها و خبرنگاران این دردش را زار و زد گریست ؟ چرا ؟ چرا ؟ چرا مایلی کهن همانند علی جباری نبود ؟

کامنتهای برای شناخت آقای اخلاق از کاربر محترم بالاترین ، ایراز

۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

ضربه مرگبار سام ساشتی به بالاترین!

قبل از رفتن خودش این عمو سام که قدیمی‌‌ها بهتر میشناسن واسطه شد تا یکی از اخراجی‌های اسلامی ولایی دوباره به بالاترین برگردد چرا چون دوست داشت زیر لینک هاش کل کل کند و آشوب به پا کند.اما از روزی که که سام رفت این دوستش که همواره رکورد منفی‌ها و تعداد کامنت‌ها رو زیر لینکش شکونده هم اسلامیتش کم شده و هم ولایتش زیاد, خلاصه دشمن کروبی و موسوی شده.حالا زیاد حاشیه نرم فقط با این لینک میخواستم بگم عمو سام جون عمه ات یا هرکی‌ که دوست داری بیا این رفیقتو با خودت ببر به قول شماعی گیتار رو هم بردار ببر

اوضاع ایران

مردم تهران دارن دنبال شیر شتر میگردن تا به سپاهیان عزیز بنوشانند بلکه مثل ارتشی‌های مصر سر غیرت بیان. تو ارومیه هم کرگران کارخانه ساندیس تصمیم گرفتن از فردا هر روز در تانکر اصلی‌ شربت ساندیس بشاشن هر کی‌ هم میخوره پای خودش.اما از آنجایی که آذری‌های عزیز همیشه پشتیبان و یاور آزادی خواهان ایرانی بودن اینبار پان ترک‌هاشون تصمیم گرفتن در روز قیام بر علیه استبداد به رئیس جمهور ترکیه ابراز محبّت بنمایند و کرد‌های تجزیه طلب هم در تهران چندمین شهیدشون رو در راه آزادی تقدیم کردن.در مسجد سلیمان هم یک چیزایی در مورد محسن رضایی میگفتن فکر کنم در مورد ناموس یا حرفای ناموسی بود.تا یادم نرفته بگم جنتی هم از استقلال قوه قضائیه و محبوس کردن میگفت کسی هست بگه دیگه چه خبره تو این مملکت استبداد زده...

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

در تظاهرات برای جلوگیری از اعدام حسین خزری دوستان تهرانی و دیاربکری بودن اما از همشهری‌های حسین خبری نبود.

اینهم دردی است که کرد‌های ایران به آن دچار گشته اند باید ببینند که آیا کسی که حکم اعدام دارد از حزب مطبوع آنان است یا نه‌.در جلو سفارت ایران کرد‌های مناطق مختلف با در دست داشتن عکس اعدامی‌ها به اعتراض میپرداختن اکثرا هم از کردهای دیار بکر بودن جز چند نفر که کرد ایران بودن. در جلو پارلمان نروژ هم دوستان آزادی خواه فارس با در دست داشتن عکس شهدا راه آزادی و چند نوشته به اعتراض میپرداختن.تنها چیزی که فکرم به آن مشغول بود سخنان کاملا منطقی آقای بانی‌ صدر بود که میگفت اعتراضات ما کوتاه مدت است و این به رژیم امکان مانور میدهد.پس از تأخیر موقتی حکم حبیب الله که با اعتراضات ایرانیان انجام گرفت و رژیم مجبور به عقب نشینی گشت باز همه در خواب فرو رفتیم تا نوبت به حسین برسد و به طور مخفیانه اعدام گردد.ملت مغروری هستیم تااا کمی‌ حرکت می‌کنیم در نیمه راه خسته و مغرور از پیروزی موقتی با خیالی راحت می‌‌ایستیم تااا دشمن موزی تر و گستاخ تر شود.شاه راا برون کردیم و گفتیم کار مان تمام شد امام خود میداند چه کند و البته هم بهتر از ما می‌دانست چه میکند.اگر با بستن اولین روزنامه آزاد بعد از انقلاب یعنی‌ ایندگان سکوت نمیکردیم الان مطبوعات آزاد داشتیم.اگر هویدا راا زندانی می‌دادیم و از اعدامش به دست خلخالی‌ها جلوگیری میکردیم کشتارهای کردستان اتفاق نمی افتاد و اگر در سال ۶۷ منتظری راا تنها نمیگزاشتیم به اعدام‌ها اعتراض میکردیم الان حال و روزمان این نبود.اگر بعد از شهادت فرزاد و دوستانش چند سفارت ایران در اروپا و آمریکا راا اشغال میکردیم هم رژیم زبون تر میگشت هم دنیا میدانست که ما جز حذف اعدام و شکنجه به چیزی راضی‌ نیستیم اما حیف و صد افسوس

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

اولیای دم محترم در اعدام شهلا جاهد با جمهوری اسلامی همکاری نکنید

نمیدانم چه قدر این نوشته میتواند در نجات جان یک آدم تاکید می‌کنم نجات جان یک آدم میتواند موثر باشد اما فکر می‌کنم کمتر کاری که میتوانم بکنم همین مرخصی یک ساعته از کار و نوشتن این چند کلمه است.بنده کرد هستم و هزاران کیلومتر از شما و شهلا خانم دور و جز حس هموطنی و انسان بودن هیچ ارتباطی با این قضیه ندارم.اما تنها یک سوال از شما اولیای دم دارم.چرا دولت میخواهد جان هموطن را به دست هموطن بگیرد آیا منظور نهادینه کردن خشونت نیست؟چند سال پیش هنگامی که در ایران بودم فیلمی راه از تلوزیون دیدم که هنوز بعد از ۲۰ سال آنرا از یاد نبرده ام.میخواستن کسی‌ را اعدام کنند و تنها خواسته واو از وکیلش این بود که به هنگام بردن او به چوبه دار, در سالن را که به حیا ط بزرگ و بسته زندان باز میشد را برایش باز کند.هر چه وکیل تلاش میکرد تا بفهمد فرار به حیا طی‌ بسته و پر از نگهبان چه فایده ائی برای او دارد به جایی نمیرسید و در اخر هم اینکار راه برایش انجام داد.تنها درد اعدامی این بود که بطور برنامه ریزی شده او را اعدام نکنند . هنگامی که در محوطه زندان فرار میکرد از هر طرف به او شلیک میشد و واو با تمام قدرت فرار میکرد انگار دارد از قفس آزاد میشود.آنروز به خاطر آن فیلم گریه کردم بعد‌ها هم به خاطر کمانگر عزیز مان گریه کردم ولی‌
عزیزان طناب دار در دست شماست اکنون.آیا بس نیست شنیدن صدای التماس یک اعدامی. چه قاتل باشد و چه قربانی یک جرم .او در اندرون خویش بارها اعدام شده، پشیمان شده و در هم شکسته است.بیایید شما هم کسی باشید که جان میدهد دوباره نه‌ اینکه جان بستانید.این بساط اعدام و خونخواهی باید یک روز در این ملک ویرانه بر افکنده شود چرا شما آغاز گر‌ این حرکت و این انقلاب انسانی نباشید.من جان بستانم و تو جان بستانی چرا از جمهوری کریه اسلامی گله کنیم که فرزاد و شیرین و ندایمان را از ما میستاند.به امید آنکه شما با بخشش تان بهار راه به ما ایرانیان و تمام انسانیت هدیه دهید.

۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

خشک شدن دریاچه ارومیه تقصیر پانترک هاست نه حکومت

پانترک‌های ارومیه به خیال اینکه میتوانند با گرفتن بودجه زیادتر از حکومت و زیر آب بردن روستاهای کرد‌ها و زدن سد بر رودخانه‌ها هم آب کافی‌ برای مناقق روستایی آذری نشین اطراف ارومیه و آبیاری باغ‌های آنان فراهم نموده راه فراهم کرده و هم روستاهای کرد‌ها زیر آب رفته و باعث آواره شدن آنان خواهند گردید کمر به قتل این دریاچه بستند. اکنون اگرچه به هردو خواسته یعنی‌ تامین آب همزبانان خویش و زیر آب رفتن روستاهای کرد‌ها نایل آمده اند اما کابوس خشک شدن دریاچه و پراکنده شدن نمک تا چند کیلومتری دریاچه که دودش به چشم همه خواهد رفت آنان را از سرمستی ناپایدار به هوش آورده و در این بین تنها راه سرپوش گذاشتن بر کارهای نژاد پرستانه شان را داد و فریاد در تلوزیونهای بی‌بی‌سی و ...و محکوم کردن حکومت ایران به بی توجهی به وضع دریاچه ارومیه میبیینند.اگر چه دولت فعلی ایران بی‌ لیاقتی خویش را نشان داده اما باید دانست که کلنگ این سد‌ها و اولین قدم در راه نابودی این دریاچه قبل از احمدی نژاد زده شد.منظور دفاع از احمدی نژاد و و حکومت ایران نیست اما باید منصف بود و مقصر را شناخت.هیچ کس جز افراد دارای تفکر پانترک در این قضیه مقصر
نیست
.


http://www.youtube.com/watch?v=aj-AkuIPk0s&feature=related

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

جای هیوا روژ،ماموستا و بوف عزیز این روزها واقعا خالی‌ است

دشمن خونخوار که در ریختن خون ایرانیان از فارس و کرد و بلوچ و ...هیچ ابایی ندارد و برای تحکیم پایه‌های قدرت خویش هر‌ روز در جایی از این مملکت فتنه و شری بّر پا می‌‌کند.به هنگام تظاهرات تهران که کم مانده بود بساط حکومت اسلام راه برچیند با تجاوز و قتل به مصاف مردم و صاحبان این سرزمین آمد.با اعدام ناجوانمردانه روزنامه نگار بلوچ و فعالین کرد چون شهید کمانگر و یارانش رأفت اسلامی راه به مردمان پاک گوشه و کنار این سرزمین نشان داد.اکنون هم بار دیگر در شهری کرد نشین به قتل عام زنان و بچه‌های کرد مبادرت میورزد تا هرچه بیشتر تخم کینه راه در میان مردمان این سرزمیین بارور کند.صد البته پان تورک‌های گرامی هم در این راستا چون بلندگو‌های رژیم عمل میکنند.ما کردها روز به روز در جامعه بالاترین در اقلیت قرار میگیریم و اگر لطف و رروشنفکری سایر هموطنان نبود چه شاید جمهوری اسلامی و پانترک‌ها از ما گرگی حریص و خون ریز میساختند.با تشکر از همه این روشنفکران کرد و غیر کرد باز هم میگویم جای عزیزان ی چون هیوا روژ،... بسی خالی‌ است

۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

لزوم تمایز خواسته‌های اکراد با پانترک‌های بالاترین

سیری در لینکهای یک کاربر فعال کرد در بالاترین که همواره در دفاع از هموطنان این مرز و بوم تلاش مینماید و الحق تا به حال در کار خویش موفق بوده و تحسین همه هموطنان ایرانی در بالاترین را برانگیخته و میتوان گفت که در نزدیکی سایر هموطنان ایرانی با هموطنان بلوچ و کرد نقش خوبی‌ ایفا نموده است مرا بر آن داشت تا چند سطری به جهت هشدار و نگرانی بنگارم. با تاثر زیاد این اواخر هر وقت لینکی‌ از ایشان در حمایت از حق خواندن و نوشتن به زبان محلی به همراه زبان رسمی کشور در مدارس ,در بالاترین قرار میگیرد پانترک‌ها در زیر لینکهای ایشان بر ضد ایرانی و اریایی و فارس و زبان فارسی‌ به تبلیغات میپردازند.همچنان که همه میدانند و در اساسنامه همه احزاب
کرد‌ ایران آمده است ما خواهان ایرانی دموکرات و فدرال هستیم بر سرّ همین ایده هم در قرن اخیر با دول حاکم بر ایران نه‌ با ایرانیان یا فارس‌ها و دیگران، به جنگ پرداخته ایم و قربانی هم داده ایم.همواره هم حاضر به مذاکره با دولت مرکزی جهت احقاق حقوق خویش بوده ایم.این مذاکرات که به شهادت رهبرانمان چون قاضی محمد و دکتر قاسمو انجامید گواهی است بر تجزیه طلب نبودن اکراد، چرا که تجزیه طلب خواهان جدایی قسمتی از یک کشور است نه خود و نه دشمنش را نیازمند به مذاکره میبیند.میتوان گفت که بعد از شهادت فرزاد کمانگر و رفقایش جوی مثبت از طرف همه ایرانیان در حمایت از خواسته‌های کرد‌ها به وجود آمد که این مهّم پانترک‌ها را خوش نیامد.در سراسر اروپا همه ایرانیان و با هر زبانی به یاری کرد‌ها آمده و رژیم راا در شهید کردن جوانان کرد محکوم کردند.این هم دلی ایرانیان به مذاق تجزیه تلبان تلخ میآید هنگامی که هیچ یک از لینک‌هایشان در حمایت از ترکیه و علی‌ آف داغ نمیگردد به تلاش افتاده و میخواهند در زیر لینک‌هایی که به مسائل کردها و بلوچ‌ها میپردازد سم پاشی‌ نمایند.کردها و بلوچ‌های عزیز باید مواظب این افراد باشند .احزاب کردی و بلوچ خواهان حقوق خویش در ایرانی آزاد و دموکرات هستند و به هیچ وجه تجزیه طلب نیستند و شما هم که این مسولیت را پذیرفته و در حمایت از این خواسته‌ها زحمت میکشید مواظب باشید که این پانترک ها خواهان غبار اندود کردن خواسته های
شما می‌باشند.لازم است از امروز جدایی و یکی نبودن راه مان راا با آنان اعلام نموده تا بیش از این زحمات این چند ماهه به هدر نرود.

۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

مردن خر یکی از انبیا ء

در بابت این حیوان صبور و بار کش مخلوق الهی میپردازم تا موضوع را از ناحیه دیګری با شما در میان ګذاشته باشم:
خـــــــر :
خــر ( حمر ) حیوانی معروف ومشهور ی است که مطابق به تحقیقات علماء از اوایل خلقت انسان در روی زمین وجو داشته وهمیشه بدون هیچګونه شکایت همیشه در خدمت انسان بوده وهیچ وخت در مقابل انسان خم به ابرو نیاورده است. اګرچه انسانها دروقت قهر وغضب خود ویا جانب مقابل را به نام آن نیز مسمی نموده اند .
مردن خر یکی از انبیا ء:
۱- خداوندد پاک در مورد مردن ودوباره زنده شدن خر یکی از انبیا ء در سوره بقره آیه (۲۵۹) میفرماید :
« أو كالّذى مرّ على قرية ... قال أنّى يحى هـذه اللّه بعد موتها ... وانظر إلى حمارك ... وانظر إلى العظام كيف ننشزها ثمّ نكسوها لحما ...‌.»
هدایت و دستور خداوند به پیغمبر آن زمان چنین بود .... وبنګر به خر خویش ( که چګونه از هم متلاشی شده است- ماچنین کردیم) تا تو را نشانه (ګویایی از روز قیامت ) برای مردمان قرار دهیم .
( اکنون ) به استخوانها ببین که چګونه آنها را بر می داریم وبه هم پیوند می دهیم وسپس بر آنها ګوشت می پوشانیم.)
« أو كالّذى مرّ على قرية ... وانظر إلى حمارك ... وانظر إلى العظام كيف ننشزها ثمّ نكسوها لحما ...‌.) بقره آیه : ‌259) مشاهده چگونگى احياى دوباره خر ، سبب درك كيفيّت احياى مردگان و معاد از سوى آن پیغمبر شد).
أو كالّذى مرّ على قرية ... قال أنّى يحى هـذه اللّه بعد موتها فأماته اللّه مائة عام ثمّ بعثه ... وانظر إلى حمارك ... وانظر إلى العظام كيف ننشزها ثمّ نكسوها لحما فلمّا تبيّن له و قال أعلم أنّ اللّه على كلّ شىء قدير. ( سوره بقرة : آیه 259 )
خر وحشی: ترس و فرار خر وحشى از شيرها:
« كأنهم حمر مستنفرة * فرّت من قسورة. » ( سوره : مدثر‌ آیات ‌50‌و‌51 )
ترس وخوف خر: در مورد ترس خر از شیر د ر ( سوره مدثر آیات : ۵۰ و ۵۱ ) چنین میفرماید :
« كأنهم حمر مستنفرة * فرّت من قسورة. » ( انګار آنان ګور خران رمنده ای هستند ، ګور خران که از شیر فرار نموده باشند. ) .
تشبيه نمودن به خر: در سوره جمعه آیه : ( ۵ ) علمای بی عمل یهود به خران مشابه یافته است که کتاب آسمانی بدست دارند ، ولی از عمل به این کتب ابا ء میروزند .
« مثل الذين حمّلوا التوريه ثمّ لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا .... »
«شبيه عالمان تكذيب‌كننده آيات الهى، به خر های حامل كتاب» : ( کسانی که تورات برایشان نازل ګردیده است ، واین تاب آسملنی را در دست دارند ، ولی بدان عمل نمی نمایند وحق آن را ادا نمی نمایند ، اینها به خران می مانند که کتابها رابر می دارد ( ولی از محتوی آنها خبر ندارند ) مردمانی که آیات خدا را تکذیب می دارند .
همچنان قرآن عظیم الشان عمل علمای بی عمل یهود را در ( سوره جمعه آیه : ۵ ) :« مثل الذين حمّلوا التوريه ثمّ لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا بئس مثل القوم الذين كذّبوا بايت الله ...‌.»
« . تشبيه عالم بى‌عمل به خر ، در سود نبردن از علم خويش علمی که از آن فایده نمی برند وبه آن عمل نمی کنند :
« مثل الذين حمّلوا التوريه ثمّ لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا بئس مثل القوم الذين كذّبوا بءايت الله ...‌. ( سوره جمعه ‌5 )
-همچنان قرآن عظیم الشان اعمال تشبيه مجرمان در فرار از پندهاى الهى و هدایات قرانی را خران وحشى در گريز از شيران تشبیه نموده میفرماید :
« فى جنّت يتساءلون * عن المجرمين * فما لهم عن التّذكرة معرضين * كأنهم حمر مستنفرة * فرّت من قسورة » سوره مدثر‌ آیات ‌40‌و‌41‌و‌49‌-‌51 »
خلقت خر: خداوند ( ج ) خلقت خر را برای استفاده وسورای انسان تشریح نموده میفرماید : « و الانعم خلقها لكم ... * والخيل والبغال والحمير لتركبوها ...‌. » ( سوره نحل آیات : ‌‌5‌و‌8 »
آوازخـــر: صدا وآوز خر بحیث بدترین صدا معرفی ګردیده میفرماید « .. إنّ أنكر الأصوت لصوت الحمير » ( سوره :لقمان آیه ‌19 ).
تشبيه نمودن صدای بلند وجیغ به آواز خـر: خداوند پاک در( سوره لقمان‌ آیه : ‌19 ) میفر ماید :
... « واغضض من صوتك إنّ أنكر الأصوت لصوت الحمير » « در سخن ګفتنت از صدای خود بکاه ( جیغ نزن ) چرا که بدترین صدا ، صدای خران است .
-همچنان زدن عطسه بلند و هیبتناک انسان به صداى خر:
« ...واغضض من صوتك إنّ أنكر الأصوت لصوت الحمير. » (سوره لقمان آیه : ‌19 )
- تشبيه ناله و فرياد انسان‌هاى جهنّمى به صداى خر :
« فأما الذين شقوا ففى النار لهم فيها زفير و شهيق. » ( سوره هود آیه : ‌106 )
فواید خر:
۱- زينت زیبای
خر ، مايه زينت و جمال در زندگى انسان‌ها:
« والخيل والبغال والحمير لتركبوها وزينة ...‌. » « خداوند با عظمت ما اسبها ، شتر ها وخر ها را ( آفریده است ) تا بر آنها سوار شوید وزینتی باشند ( که به دلهایتان شادی بخشد ، وخداوند ) چیز های را ( برای حمل ونقل وطی مسافات ) می افریند که ( شما هم این چیزی ار انها ) را نمی دانید . » ( سوره نحل آیه : ‌8 »
۲- حمل و سوارى:
خر ، حیوانی مناسب برای سواری معرفی شده است :
« والخيل والبغال والحمير لتركبوها ...‌.» ( نحل‌ : آیه : ‌8 )
گوشت خر:- متداول نبودن خوردن گوشت خر :
« و الأنعم خلقها لكم فيها دفء و منفع و منها تأكلون * والخيل والبغال والحمير لتركبوها وزينة ...‌.» ( سوره نحل : آیه : ۵و۸ ) « وچهار پان ( مانند ګاو ، شتر ګوسفند ، وبز ) را آفریده است که در آنها برای شما وسیله ګرما ( در برابر سرما ء از قبیل ساختن لباس ها از پشم آنها ) وفاید های دیګری ( شیر ،سواری وغیره ) موجود است واز ( ګوشت ) آنها میخورید ( ودر حفظ زندګی خود می کوشید ).
نعمت خر:خر ، از نعمت‌هاى الهى براى انسان معرفی ګردیده است : « والخيل والبغال والحمير لتركبوها وزينة و يخلق ما لا تعلمون * و إن تعدّوا نعمة اللّه لاتحصوهآ ...‌. » ( سوره نحل‌ ‌8‌و‌18 ) « ( خداوند جز اینها دادای نعمت های فروان دیګری است ) واګر بخواهید نعمت های خدا را بر شمارید ، نمی توانید آنها را سر شماری کنید . بی ګمان خداوند دادای مغفرت ومرحمت فروان است . »
احـــمــــد « فرهاد مصلح »

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

بینش بالای ایرانیان در حمایت از هموطنان کرد

.
در بین همه روشنفکران ترکیه تنها یک نفر به نام اسماعیل بشیکچی پیدا شد که از ظلم سیستماتیک ترکیه برعلیه کردها، کشتار و قتل عام، انکار هویت و سعی در نابودی فرهنگ و زبان کردی در ترکیه نه‌ تنها حمایت نکرد (که این خود بزرگترین جرم در ترکیه می‌‌باشد) حتی پارا فراتر گذاشت و در حمایت از حقوق انسانی کردها به نوشتن چندین کتاب با ارزش چون ۳۳ گلوله ، ... پرداخت.وی به این خاطر بیشتر از نصف عمر خویش را در زندانهای ترکیه سپری کرده است. با یادوری این اتفاق نادر در ترکیه به حال و هوای این روز ایران و سیر پیشرفت سیاسی ایرانیان میرسیم.به هر سایتی که سر میزنی, با هر ایرانی که سخن میگویی و با هر روشنفکر ایرانی که مواجه میشوی سخن از همدلی و احساس مسولیت در برابر سرنوشت کرد هموطن خویش است.جزٔ این هم انتظاری نمیرفت و نمیرود. چه بسا دیر به این همفکری رسیده اند اما خوب رسیده اند.ملتی که بیش از یک قرن پیش برای مشروطیت به پاخواسته بود نباید به این سادگی نظاره گ‌ر قتل عام سنندج در اوائل انقلاب میبود، نباید اجازه میداد تازه به قدرت رسیده‌ها ایرانی را به خودی و غیر خودی، سنی و شیعه و ده‌‌ها رنگ مختلف تقسیم کنند.درست است که هر گلی رنگ و بوی خویش را دارد و کرد، بلوچ، فارس، آذری، گیلک و ترکمن و ...هر یک دارای فرهنگ و زبان جدا و غنی هستند اما بودن همه اینها در کنار هم گلستانی میافریند که نامش ایران است.این حکایت باقی است و ادامه دارد.با سپاس از همدلی همه ایرانیان و درود به روان پاک شهیدان کرد در یکشنبه سیاه.

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

the periodic table

the periodic table

۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

SEZEN AKSU - daglar daglar

Burhan Mecîd - Xemî Xak

ŞEMAME VAN 2006

I Need A Hero (music and lyrics)

Boten Anna -

Ta en potet!

"Fairytale" by Alexander Rybak

Dana International - Diva English Version HQ

It's five o'clock - Demis Roussos)

we are the world

Natalia Cardone Che Guevara

Krever halal- influensavaksine

۱۳۸۷ بهمن ۲۴, پنجشنبه

Adjektiv og adverb

Adjektiv og adverb likner svært ofte på hverandre (fordi de begge beskriver andre ord), og derfor er det lett å gjøre feil i bruken av dem.


Adjektivet
Adjektivet står til et substantiv og forteller eller sier noe mer om dette. (Et substantiv er et ord du kan sette en, ei eller et foran på norsk, og a eller an foran på engelsk.) I eksemplene under er adjektivet skrevet med fete typer og substantivet står i kursiv.


A beautiful lady
A lucky woman
An honest man
A careful driver

Adverbet
Adverbet er som adjektivet tilleggsinformasjon. Adverbet dannes nesten alltid ved å legge -ly til adjektivet. Adverbet kan stå til og beskrive:


Verb:He drives carefully.
Adjektiv: She is an extremely beautiful lady.
Adverb: He is an exceptionally careful driver.
Setninger: Luckily , it did not rain when we went riding this morning.


(I eksemplene over er adverbet skrevet i fete typer, og det sier noe om ordet eller setningen som står i kursiv.)

Enkel eller sammensatt presens

Det er viktig å skille mellom enkel presens og sammensatt presens fordi vi forteller to forskjellige ting når vi bruker dem

) Enkel presens:
Enkel presens utrykker at noe er vane, permanent og skjer regelmessig. Ord som always, never, seldom, love, hate osv. forteller at det må velges enkel presens. (I eksemplene under er enkel presens skrevet i fete typer og "kodeordet" står i kursiv.)
He always has an egg for breakfast and he never ever drinks tea.
My mother normally shops at Selfridges.
My sister writes all the time, she'd love to make a living as a writer.

) Sammensatt presens:
Sammensatt presens uttrykker at noe skjer nå og at det ikke er snakk om vane. Ord som for eksempel now forteller at sammensatt presens skal brukes. (I eksemplene er sammensatt presens skrevet i fete typer og "kodeordet" står i kursiv.)


What are you doing tonight? I am writing an application that I must finish off tonight.
My sister was reading a book when the phone rang.
What's that noise? Oh it's only my mother, she is singing.
What is he doing now? He is just practising his new electric guitar.

it is eller there is/there are

Når det norske det er/er det skal oversettes til engelsk, må vi passe godt på. Her er det tre alternativer


it is
there is
there are


It is brukes om


Merk: I alle setningene hvor it is er foreløpig subjekt kan det i en omskrevet kontrollsetning, slik eksemplene viser, utelates .


There is (entall) og there are (flertall) brukes når det er kan erstattes med det finnes.
Entall


There is a demonstration outside the Parliament.
There is only one pupil present today.

Flertall

There are so many tourists in London in July.
There are a lot of new books that look interesting.
Husk: Hvis disse setningene gjøres om til spørsmål, endres bare ordstillingen. Regelen gjelder fremdeles.



Entall


Is there a demonstration outside the Parliament
Is there only one pupil present today?

Flertall

Are there so many tourists in London in July
Are there a lot of new books that look interesting

stor bokstav

På engelsk brukes STOR FORBOKSTAV i langt flere tilfeller enn på norsk, og da er det lett å gjøre feil. Husk stor forbokstav i disse tilfellene:

universet 1

Nattehimmelen:Om dagen er det bare en stjerne som er synlig på himmelen.det er vår nærmeste stjerne,stjernen som påvirker livene våre mest, og som vi har et eget navn for: Solen.

På natthimmelen kan vi se noen få objekter som ikke er stjernermånen og planetene, som venus, Mars, JUpiter elle saturn. Fordi solen opplyser dem, ser det ut som om de skinner om natten.

Månen og planetene skinner ikke av seg selv. Det ser ut som om de skinner om natten fordi solen lyser på dem.

Alle de andre skinnende partiklene på natthimmelen er stjerner, som vår sol. Noen er større en solen, og noen er mindre, men stjerner er de, alle sammen. På en klar natt uten forstyrrende lys fra byen kan vi se hundrevis av dem med bare øyet.

VISE OM BYEN HIROSHIMA

Det var en vakker morgen
Udi Hiroshima by.
En sommermorgen nittenfemogførti.
Og solen ja den lyste
Fra en himmel uten sky,
En sommermorgen nittenfemogførti.
Småpikene de lekte
Udi have og blant trær
Og gjorde allting slik de store gjorde.
De pyntet sine dukker
Og de vasket dukkeklær
Og kvinnene skar brød på kjøkkenbordet.
Og mange småbarn var det
Som stadig lå iseng
For dette var en tidlig morgentime
Mens solen strålte deilig
Og mens duggen lå på eng
Og blomster nettopp åpnet sine kroner.
Det var en vakker morgen
Udi Hiroshima by
En sommermorgen nittenfemogførti.
Og solen ja den lyste
Fra en himmel uten sky,
En sommermorgen nittenfemogførti.

Jens Bjørneboe